قسمت نهم؛
شهيد «علی پیرونظر» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «نزدیک ظهر وضو گرفتم و نماز را به جماعت خواندم بعد بچهها پتوها را بیرون انداختن و در هوای آزاد مشغول غذا خوردن شدیم و...» متن کامل خاطره نهم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۹۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۵
قسمت ششم:
شهید علی پیرونظر از خاطرات خود در جبهه نوشته است: امروز من خادم الحسین بودم. صبحانه را آماده کردم بچهها گفتند؛ امروز تجهیزات میدهند و لشکر در آماده باش است.
کد خبر: ۵۴۲۸۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۴
قسمت چهارم:
شهید علی پیرونظر از خاطرات خود در جبهه نوشته است: فرمانده یکی از گردانها به نام زهیر آمد. بچهها را دید و رفت تا خبر بدهد. آقای امامی گفت: این گردان یکی از بهترین گردانهای رزمی است که چندین مرتبه عملیات کرده و همیشه پیروز است و مسئول آن هر نیرویی را نمیگیرد، فقط نیروهای زبده.
کد خبر: ۵۴۲۸۳۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۲
خاطرات خودنوشت حاج قاسم از دوران انقلاب(5):
در خاطرات شهید «حاج قاسم سلیمانی» آمده است: سه روز از شدت درد تکان نمی توانستم بخورم؛ اما انرژی جدیدی در خود احساس می کردم. ترس از کتک خوردن و شکنجه فروریخته بود، با هر ضربه و لگدی کلمه «خمینی» را در عمق وجود من حک شده بود.
کد خبر: ۵۲۹۱۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۱
نوید شاهد تصاویر خاطرات خود نوشت شهید "بهرام خان محمدی" را در سالروز شهادتش منتشر کرد.
کد خبر: ۴۷۴۶۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۱
نوید شاهد تصاویر خاطرات خود نوشت شهید "محرمعلی محمدی" را در سالروز شهادت این شهید بزرگوار منتشر کرد.
کد خبر: ۴۶۷۶۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۰
شهید «احمد مسعودیان» دوم مهر ماه 1362 با سمت تک تیرانداز در سرپل ذهاب توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. خاطرات خود نوشتی در روزهای که در جنگ تحمیلی حضور داشته، نوشته است که در ادامه می خوانید.
کد خبر: ۴۶۴۶۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۰۲
خاطرات خود نوشت شهید «هادی محمدنفری» منتشر شد؛
شهید هادی در جواب گفت این عکس را برای روی حجله شهادتم میخواهم عکاس با تعجب گفت برادر تو را بخدا قسم این حرف را نزن (اول امتناع کرد و بالاخره عکس را انداخت) و بالاخره همان عکس بر روی ججله اش آویزان شد.
کد خبر: ۴۵۴۳۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۶
به مناسبت سالروز ولادت خاطرات شهید «احمد پورحسینی» منتشر شد؛
نیمه های شب از خواب که بلند شدم یکی از برادران مشغول نماز بود نماز را تمام کرد و گفت یکی از چادرهای فرماندهی فتح از گردانی دیگر آتش گرفته است
کد خبر: ۴۵۱۶۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۱
سوار ماشین شدم، مثل همیشه حمد و سوره و شهادتین را خواندم و بعد آیه الکرسی را خواندم خیلی خوشحال بودم، به اهواز رسیدیم، ساعت هفت صبح گذشته بود، از ماشین پیاده شدم سورا ماشین دیگری شدم و تا سه راهی سوسنگرد خرمشهر رفتم، بعد سوار ماشین صلواتی شدم و به طرف مقرمان حرکت کردم که یکدفعه نگاهم به افق افتاد، جاده خلوت بود و دشت صاف اجازه دید وسیع میداد.
کد خبر: ۴۴۴۷۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۶
شهید «محمد عیدی»؛
یک روز که گروهان را به خط کرده بودند چون شهید فرمانده گروهان عمار یاسر بودند و به طرف تپه شکسته می رفتند گروهان تقریبا حدود هفصد تا هشتصد نفر جمعیت داشته است ایشان ذکر می کردنند قبل از اینکه عملیات را شروع کنیم گروهان را به صف کردیم تا از گروهان پذیرایی کنیم که با کمال تعجب دیدیم که هوا یک مرتبه گرفته و مه آلود شد و من به بچه ها گفتم این یک معجزه است که لطف خدا را شامل حال ما کرده است
کد خبر: ۴۴۲۸۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۸
به مناسبت سی و پنجمین سالگرد «شهادت» خاطرات خودنوشت شهید «سیدمهدی میربابایی» منتشر شد؛+دستخط شهید
صبح روز چهارشنبه بود که وسایل خود را آماده و به سوی لانه جاسوسی جایی که قرار بود از آن مکان اعزام شویم رفتم و آنجا چند تا از بچه های هم دوره ای قبل را دیدم و با چند برادر دیگر هم آشنا شدم و در آنجا تا ظهر ما را دسته بندی کرده و کارهای متفرقه را انجام دادند.و آن لحظات را می توان لحظات دلهره و التهاب نامید. زیرا هنوز به درستی مشخص نبود که مقصدمان کدام جبهه است و همه دعا می کردند که به یکی از جبهه های جنوب برویم، زیرا سه ماه را در غرب بودیم و می توان گفت: آنها جبهه های سالن بودند که تحول با حضورت مشاهده نمی شد.
کد خبر: ۴۳۶۲۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۰۳
چکیده ای از یادداشت های «شهیدحیدر چهارپاشلو» را در سالروز «شهادتش» می خوانید؛
ساعت دوازده شب به ما آماده باش دادند. من هم از ساعاتی قبل پاسبان بودم و در رفت و آمد و سرکشی و به نگهبانی از ساعت دقیق عملیات بی اطلاع، ولی می گفتند ساعت یک شب شروع خواهد شد تا ساعت یک سکوت عجیبی منطقه را فرا گرفته بود و هیچگونه تیراندازی نه از سوی ایران و نه از سوی عراق انجام نشد.
کد خبر: ۴۳۵۶۰۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۲۴
چکیده ای از یادداشت های «شهیدحیدر چهارپاشلو» را در سالروز «شهادتش» می خوانید؛
روزها و شبها به همین منوال می گذشت و درگیری مختصری تا اینکه در روز هجدهم اردیبهشت 1365 متوجه شدیم تحولاتی در خط دشمن مشاهده می شود. ساعت چهار بامداد دشمن شروع به ریختن آتش روی ما کرد، لحظه به لحظه آتش دشمن شدیدتر می شد و آنقدر دشمن آتش می ریخت که سرمان را نمی توانستیم از کانال بالا بیاوریم.
کد خبر: ۴۳۵۶۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۲۴
به بهانه سالروز «شهادت» منتشر شد؛
عملیات والفجر هشت نزدیک میشد. ما را به اطراف منطقه عملیاتی که به قول معروف «عقبه» میگویند آوردند. مدتی در آنجا بودیم. یک شب به عملیات مانده بود برادران را به دو قسمت تقسیم کردند. من جزء دسته دوم بودم که قرار شد بعداً به منطقه عملیاتی ببرند. برادرانی که قرار بود در شب اول عملیات شرکت کنند برای غسل شهادت به حمام صحرایی رفتند. غروب بود که از ما خداحافظی کردند و به سمت منطقه عملیاتی حرکت کردند.
کد خبر: ۴۳۳۹۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۰۶
خاطرات نماز جمعه
این خاطرات در روز جمعه به تاریخ بیست و هشتم آبان سال 1361 هست که در روز جمعه برای ادای نماز جمعه رهسپار جایگاه نماز شدم وقتی که به درب حیاط جایگاه نماز جمعه رسیدم، دیدم کتابهایی می فروشند و من یک کتاب خریدم و بعد داخل حیاط نماز شدم...
کد خبر: ۴۱۱۹۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۲۲